بسم الله الرحمن الرحیم
از سبک زندگی دینی که سخن به میان میآوریم، کاملاً محتمل است به همهی دعواها ، مباحث و نزاعهایی که دههها، بلکه قرنها پیرامون دین و نسبت آن با زندگی بشری صورت گرفته است اشاره داشته باشیم؛ مباحثی جذاب، دامنه دار، بحث برانگیز، پر افت و خیز و گاه حتی شورانگیز. بعید است از کیک قطور تاریخ تمدن بشری بتوان قاچی برداشت که در آن نسبت دین و زندگی انسانی از مواد اصلی آن تکه از کیک نباشد. در میان این تکهها و قاچهای تمدنی و فرهنگی هر گاه که زندگی انسانی اهمیت و اصالت بیشتری یافته باشد پرسش از این نسبت نیز حساستر و پر رنگتر شده است. این قدر هست که در افق زندگی، نه دین باوران و نه دین ناباوران، هیچ گاه نتوانستهاند دین و نقشها و کارکردهایش در زندگی انسانی را نادیده بگیرند. حضور دین در صحنهی زندگی ریشهدارتر و مستحکمتر از این حرفهاست.
بی شک از منظر دین باوران نقش و کارکرد اصلی دین در این زمینه در ارائهی سبک یا سبکهای زندگی خلاصه نمیشود. دین ارمغانی فراتر از این برای زندگیهای انسانی در کوله بار خود دارد. معنا بخشی به زندگی برگ برنده ایست که دین باوران در مواجهه با جریانات رقیب به آن دلخوش هستند. در این نگاه دین و تمسک به آموزه های آن و مدد جستن از وحی الهی تنها نسخهی نجات بخش بشر برای برون رفت از ورطهی اضطراب و افسردگی و بار یافتن به ساحل امن و امید و آرامش محسوب میشود. آن هم در زمانه ای که غبار یأس و نا امیدی و احساس بی معنایی بر آینهی فکرت آدمیان نشسته و اضطراب و دل نگرانی آمیخته با حس زجرآور ترس و تردید و پوچ انگاری در همه جا سایه گسترانیده است.
این به آن معنا نیست که در این عرصه دین رقیبی پیش روی خود نمیبیند. در جبههی روبرو نیز مدعیانی وجود دارند. از علم گرایی گرفته تا معنویتهای غیر دینی. در سمت و سوی بی دینان نیز تلاشهای فراوانی برای معنا بخشی به زندگی در جریان است. این نزاع چه بسا اهمیت و جایگاه تعیین کنندهی” زندگی” را حکایت کند.
به نظر میرسد عاقلانهترین کار برای تماشاگری که از منظری بیرونی و به قصد انتخاب میان دین و بی دینی به این نزاع و رقابت مینگرد، فارغ از ارزیابی مدعیات هستی شناختی دو طرف، ارزیابی زندگیهایی باشد که بر اساس این الگوها شکل گرفته و یا خواهند گرفت. انتخاب در گرو پاسخی است که به این پرسش ارائه خواهد شد: کدام الگو و کدام تفکر، زندگی معنادار، با هویت، آرام و سعادتمندی را برای من تضمین میکند؟
ارائهی چنین معیاری برای انتخاب میان دین و بی دینی میتواند نقدها و تردیدهایی جدی به همراه داشته باشد. منتقدان میتوانند به حق این پرسش را مطرح کنند که: به چه مجوزی در این معادله زندگی اصل و ثابت پنداشته میشود و دین متغیری از آن قلمداد میگردد که اگر و فقط اگر معنا و کیفیت زندگی را تضمین کند مقبول میافتد؟ چرا معادله برعکس نباشد؟ چرا حقانیت و مقبولیت دین اصل نباشد و زندگی تابعی از آن قرار نگیرد. بی گمان تلقی سنتی از دین به چنین معادله ای بیشتر علاقهمند است. این تلقی همچنین میتواند ما را به این نکته توجه دهد که مفاهیمی مانند معنا داری، سعادت و خوشبختی و آرامش در هر نظام فکری تعاریف و مصادیق مخصوص به خود را دارد و ناظر بیرونی بی آنکه تعهدی به یکی از این نظامها داده باشد نمیتواند از میان آنها یکی را انتخاب کند. این نگرش میتواند به درستی تفاوت میان چیستی مفاهیمی همچون سعادت و آرامش در نگاه دینی و غیر دینی را به ما گوشزد کند.
شاید در پاره ای از این موارد حق با منتقدان باشد. با این حال چه بخواهیم و چه نخواهیم انسان جهان امروز دغدغهی زندگیاش را دارد. دغدغهی معناداری زندگیاش، آرامش زندگیاش، خوشبختی و سعادت زندگیاش، رضایتمندی از زندگیاش و بیشتر از همه طراوت و شادابی و تازگی و سرزندگی زندگیاش. انسان جهان امروز همه چیز را با خط کش زندگی اندازه میگیرد. او در جستجوی نگاه های تازه، افقهای نو و معناهای بکری است که زندگیاش را زیر و رو کنند، از روزمرگی رهاییاش دهند، گرد و غبار اضطراب و یأس و پوچی را از شانهاش بتکانند و به او شور و انرژی و آرامش هدیه دهند. حتی راز استقبال از بنیادگراترین جریانات تروریستی در جهان را باید در نسخه ای که آنان برای زندگی میپیچند و معنایی که در آن و برای آن کشف میکنند واکاوی کرد.
انسان جهان امروز کمتر مباحث فلسفی و هستی شناختی را معیاری برای انتخاب شیوه و سبک زندگی خود قرار میدهد. او از انبوه انباشته شدهی این مباحث به حیرت و سرگردانی مضاعف دچار میشود و از آرامش که گم شدهی اصلی او در زندگی است دور و دور و دورتر میشود. در عین حال دین فلسفه هم نیست که معیار ارزیابیاش در کتابهای فلسفی و بر اساس قوت و ضعف استدلالها باشد. دین در کنار گزاره های هستی شناسانه ایی که ارائه میکند ادعایی است بزرگ که باید در عمل محک بخورد و در صحنهی عینی زندگی سنجیده شود. لاجرم هرچقدر که مدعایات یک دین بزرگتر و سنگینتر باشد آزمون سنجش آن دین نیز سنگینتر و سختتر خواهد بود. میان دینی که ادعایش زندگی فردی انسانهاست با دینی که مدعیاتی همه جانبه نسبت به حوزه های فردی و اجتماعی دارد تفاوتهای فراوانی خواهد بود.
دین یک دعوت است. دعوتی که خود را به مردم عرضه میکند و آنان را در معرض انتخاب قرار میدهد. نسبت میان انسانها و دین همواره نسبت انتخاب است و این انتخاب آن به آن و لحظه به لحظه رخ میدهد. در این میان لحظه های تردید و شک و دودلی کم نیستند و نتایج انتخابها هم در بسیاری موارد علنی نمیشود. در موقعیتهایی از این دست این پرسش همواره در ذهن دین باوران زنگ خواهد زد که دین با زندگی من و برای زندگی من چه کرده است؟ همانگونه که همین پرسش میتواند در ذهن دیگران نیز زنگ بزند که دین برای زندگی من و با زندگی من چه میتواند بکند؟
از دین که سخن میگوییم از چه سخن میگوییم؟ کی و کجا میتوان سبک یک زندگی را چه در حوزهی فردی و چه در حوزهی اجتماعی دینی دانست تا بر اساس آن توانایی دین در خلق یک زندگی دوست داشتنی و یک جامعهی سالم را ارزیابی کرد؟ سادهانگارانهترین پاسخها به این سؤال شناسنامهها را نشانه میروند. تصور عامیانه آن است که سبک زندگیها عمدتاً مطابق چیزی است که مقابل عنوان دین و مذهب در شناسنامهها نوشته میشوند.
در نگاهی دیگر دین عبارت است از متنها و گزاره های دینی نظیر متن مقدس، رساله های احکام عملیه و متون اعتقادی و اخلاقی عمومی و همچنین تاریخ دین. سبک زندگی دینی در این تلقی را میتوان «سبک زندگی استنادی» نامید. هر رفتار و کرداری از فرد باید مستند به این متون باشد و یا دست کم مغایر با آن نباشد. دین در این تلقی همچون گنجینه ای دانسته میشود که گنجهایی در خود پنهان دارد، دین در این نگاه پاسخ همهی پرسشها و راه حل همهی معضلات را در خود دارد اما این پاسخها و راه حلها از جنس متون اند. از این منظر متون دینی مورد غفلت واقع شدهاند. بسیاری از نکات دقیق و عمیق و حکمتهای ظریف و لطیف آن مورد توجه و فهم قرار نگرفته است و در بسیاری از موارد حتی اشتباه تفسیر و فهم شدهاند. ضرورت بازخوانی دوبارهی متون دینی در برهه های مختلف از همین زاویه مطرح میشود.
اگرچه «سبک زندگی دینی استنادی» احتمالا دستاوردهای فراوانی به همراه خواهد داشت، چه اینکه یقیناً در متون و منابع دینی گنجهایی از حکمت و معرفت نهفته است، اما با این وجود نمیتوان چند چالش عمدهی این شیوه را نادیده گرفت؛ دین داری به شیوهی استنادی دین داری جاری در تمام زندگی نیست. برای درک این معنا آدمهایی را به یاد بیاورید که اصلی ترین منبع معرفتی شان اینترنت است. اینان هر پرسشی که داشته باشند را به اینترنت عرضه میکنند و پاسخش را دریافت میکنند. تفاوت میان این گونه آدمها با دانشمندان حقیقی هرچه باشد شبیه به تفاوت دین دارای استنادی و دین داری اصیل است.
در دین داری استنادی دین یک حلالمسائل جامع قلمداد میشود و با گوشت و پوست و خون دین دار نمیآمیزد در حالی که در دین داری اصیل دین همچون هوای تنفس با تمام وجود دین دار آمیخته میشود. در این نگاه دین متنی در کنار متنها قلمداد نمیشود بلکه جهانی مختص به خود میآفریند.
دین داری اصیل صرفا در ظواهر و عوارض زندگی دخالت نمیکند. دین داری اصیل ماهیت زندگی را دستخوش تغییر قرار میدهد. مادام که این تغییر ماهوی در زندگی دین دار اتفاق نیفتد تغییرات ظاهری معنای حقیقی خود را افاده نمیکنند و این بزرگترین چالش زندگی دینی استنادی است؛ درک نکردن حکمتها و لذتهای اصیل دینی، تجربه نکردن افقهای نوین، خستگی و فرسودگی از ظواهر دینی آنقدر که حتی گاه زدگی پیش بیاورد و آدم را به ترک دین تحریک نماید.
بر این باورم که آنچه نیاز حقیقی جامعهی است که حال زندگیاش خوب نیست سبک دینی استنادی نیست. مشکل اصلی ما در فقدان معرفت و شناخت دینی نیست. نه به این معنی که شناخت و معرفت دینی مان در حد مناسب و کافی است. به این معنی که آنچه هستیم با آنچه میدانیم هیچ نسبتی ندارند. دین باید از کتابهای دینی مدارس، از منبرهای مساجد و از برنامه های مذهبی سیما و شبکه های معارف صدا پا فراتر بگذارد. دین باید در درون آدمها نیز جایی برای خود باز کند، در دل آدمها چراغی روشن کند و بر قلهی قلب آنها پرچم خود را افراشته کند؛ قلبی که زندگی از آن میجوشد. مادام که این اتفاق نیفتد نمیتوان یک سبک زندگی را دینی دانست. همین
پ.ن : این متن را به خواست دوستان عزیزم برای نشریه ی دعبل نوشتم که اسفند ماه سال گذشته در آن نشریه به چاپ رسید.
دین یک دعوت است را خیلی جاها شنیدم، اما، اینجا خیلی هم به متن قوی شما نشسته و هم به دلم نشست…
سلام به شما و خوانندگان
یک پیکان نوستالژیک دارم که داخلش و چعبه اش پر است از کتابهای خاص ، کمیاب و نایاب(کهنه و نو) .همه کتابهای برگزیده و باارزش..حتی عامع پسنداش هم مورد تایید عده ای کتابخون حرفه ای هستند چه برسه به کتابهای خواندنی و عمیقش.
بصورت سیار می چرخیم و هر جا ، جا دیدیم و چشم ماموران سد معبر را دور ، کتابها را روی کاپوت جلو و جعبه عقب و دور تا دور سقف و باربند می چینیم.دل نازکی هم داریم که به تقاضاهای تخفیف نه نمی توانیم بگوییم.البته در حد معقولش.
به رفتارهای اجتماعی مردم هم علاقه مندیم.برای همین برخوردهایشان با مقوله کتاب را به زبانی نزدیک به طنز ، در همین وبلاگ وهمچنین در پیجی در فیس بوک می نویسیم.(صفحه ای به نام کتابفروشی سیار سعید)
سفارش کتاب می پذیریم..
لیست کتابها را تا جایی که ممکن بوده در یکی دوتا از پستها نوشته ام.ولی نه همه ی آنها را ،ولی با مطالعه همینها دستتان می آید که چه مدل کتابهایی را عرضه می کنم.تقریبا همه ی کتابهایی که دستفروش ها و نایاب فروشی های انقلاب دارند را دارم.
بعضی از دوستان که این پیام را در کامنت دونیشان دیدند گفتند با وجودیکه عادت ندارند کامنتهای تبلیغی را تایید کنند اما این یکی فرق می کند و ارزشش را دارد.شما نیز چنین کنید خیرشو ببینید.لینک هم بدهید ، هم دسترسی بعدی برای خودتان آسان می شود و نمی خواد به ذهن هزار سوداییتان فشار بیاورید که اسمش چی بود اونیکه کتاب سیار می فروخت و … قول میدم به یادتون هم نیاد. یعنی من دعا می کنم یادتون نیاد. بعلاوه لینک کنید ما هم دل رحم ، شاید که نه ، حکما برای جبران این لطفتان در پارت اول خرید تخفیفی می دهیم که راضی برگردید و هی ما را لینک کنید و هی برای ما تبلیغ کنید.
مشاوره تخصصی هم می دهیم.خودمان کتابخوان تیری هستیم.
کتابخانه شخصی شما را هم به قیمت می خریم.
در تهران کتابها را یا به پیک می دهیم یا خودمان می آوریم خدمتتان(اگر از سه جلد بیشتر بخواهید) یا خودتان می آیید می برید یا هر مدل دیگه ای که بخواهید.شهرستانها هم با پست یا اتوبوس یا تی پاکس (البته با پرداخت هزینه)
اگر کتاب هم نمی خرید قول می دهم مطالب وبلاگ برایتان جدابیت خواهد داشت.
دومین دوره موج صبر ریحانههاست. و دعوت میکنیم از تمام کسانی که قلمی در دست دارند و می نویسند و طراحانی که طرح می زنند در زمینه کلی روزه+گرما+حجاب، و موضوعات پیشنهادی:
دختران؛ راهکارها، تجربهها و تاثیرگزاری حفظ حجاب
مادران؛ راهکارهای تربیتی حجاب برای فرزندان و تجربههای این راه
همسران؛ من برای حجاب همسر خود چه کردهام؟ (ویژه آقایان)
قالب آثار:
ادبی؛ مینیمال، کوتاه نوشتههای ادبی، شعر و خاطره
گرافیک؛ پوستر، اینفوگرافی، تصویرسازی
منت میگذارید که مینویسید و وقت می گذارید، و درنهایت از طریق سایت موج به آدرس Reyhaaneha.ir و یا ایمیل موج به آدرس Reyhaaneha@gmail.com نهایتا تا عید سعید فطر در اختیار ما قرار دهید.
به موضوع بسیار مهم و قشنگی اشاره کردید اما ای کاش در مورد تبدیل نگرش استنادی به نگرش اصیل دینی هم راهنمایی بفرمایین
سلام حجی
چنان که منم بروز نیست
شکرً جزیلا.استفاده کردیم.
چه خوبه که باز می نویسید.